![]() |
تهران، میدان آزادی، تابستان 1392 |
دوستت میدارم بیآنکه بخواهمت
□
سالگَشتگیست این
که به خود درپیچی ابروار
بِغُرّی بیآنکه بباری؟
که به خود درپیچی ابروار
بِغُرّی بیآنکه بباری؟
سالگشتگیست این
که بخواهیاش
بیاینکه بیفشاریاش؟
که بخواهیاش
بیاینکه بیفشاریاش؟
سالگشتگیست این؟
خواستناش
تمنایِ هر رگ
بیآنکه در میان باشد
خواهشی حتا؟
خواستناش
تمنایِ هر رگ
بیآنکه در میان باشد
خواهشی حتا؟
نهایتِ عاشقیست این؟
آن وعدهی دیدارِ در فراسوی پیکرها؟
آن وعدهی دیدارِ در فراسوی پیکرها؟
احمد شاملو - مدایح بی صله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر