۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

تو هستی من شدی، از آنی همه من... من نیست شدم در تو، از آن ام همه تو !



اگرچه تصمیم گرفته ام که پس از این کمتراز عشق بنویسم، اما این شعر مولانا چنان تاثیرگذار بود که نتوانستم چند خطی درباره اش ننویسم.

گویی نزد مولانا، همه ی بار عشق بر گردن عاشق است و معشوق تنها می نشیند تا عشق ورزیده شود و خوشا به حال معشوق ...
وقتی که می گوید: تو، من شده ای چرا که همه ی زنده گی من در تو جمع شده است و من، تو شده ام چرا که در تو غرق شده ام و با تو یکی شده ام. در واقع برای یکی شدن عاشق و معشوق این عاشق است که خود را فنا می کند تا خودِ معشوق شود و معشوق هم خودِ او شود.

اما به راستی عشق حادث نمی شود مگر با حضور هم عاشق و هم معشوق. با حضور هر دو: تو و من ...


۱ نظر:

  1. تصمیم خوبی نبود. دیگه چی میمونه برای نوشتن اون وقت؟؟

    پاسخحذف