Place de la Concorde - Paris
گاهی با خودم فکر می کنم "اگر روزی ببینم ات چه کار می کنم؟":
در آغوش ات می پرم و سرم را بر سینه ات می گذارم؟ یا آرام جلو می آیم، دستانم را بر گونه هایت می کشم و لب هایت را می بوسم؟ یا تنها نگاه ات می کنم و با نگاهم با تو هم آغوش می شوم؟ یا با لبخندی رد می شوم؟... یا بی تفاوت از کنارت می گذرم؟!
همه ی این تصاویر در شهر می گذرد؛ در خیابان های شهر، که بستر عشق ماست. خیابان های شهر که با همه ی چراغ هایش، پل هایش، پیاده روهایش، ویترینِ مغازه هایش، درخت هایش، سنگ فرش اش و با همه ی رهگذران اش لحظه ی دیدارِ ما را انتظار می کشد.
و من در خیابان های شهر می خوانم: "باز من دیوانه ام مستم؛ باز می لرزد دلم، دستم؛ باز گویی در جهان دیگری هستم!"
لحظه ی دیدار نزدیک است...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر