۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

Quand tu dors - jacques prévert وقتی تو می خوابی

تو شب می خوابی

من بی خوابم

نگاهت می کنم که خوابیده ای

و درد می کشم.


هر شب، تمام شب گریه می کنم

تو خواب می بینی و لبخند می زنی

اما نمی تواند بیش از این ادامه پیدا کند

حتمن یک شب تو را خواهم کشت

پس رویاهایت تمام خواهند شد

و چون خودم را هم خواهم کشت

بی خوابی های من هم تمام می شوند.

دو جسد ما به هم می پیوندند

در حالی که باهم در تخت بزرگمان خوابیده ایم.

تو شب می خوابی

من بی خوابم

نگاهت می کنم که خواب می بینی

به گریه می افتم.

این هم روز، و تو ناگهان بیدار می شوی

و به من می خندی

تو با خورشید می خندی

و من دیگر به شب نمی اندیشم.

تو کلمه های همیشه گی ات را می گویی

"شب خوبی را گذراندی؟"

و من همان جواب دیروز را می دهم

" بله عزیزم خوب خوابیدم

و مثل هر شب خواب تو را دیدم."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر