۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

یداله رویایی؛ نه فقط یک شاعر بزرگ




امروز بعد از ظهر به آقای رویایی زنگ زده بودم تا هم احوالی از ایشان بپرسم و هم با شنیدن صدای ایشان و ادبیات غنی شان برای دقایقی از روزمرگی در بیایم. ایشان با مهربانی همیشگی شان کمی گله کردند که چرا به دیدن شان نمی روم و من هم گفتم که اگر به دیدن تان نمی آیم نه از روی بی مهری ست؛ بل که نمی خواهم مزاحم وقت کاری تان شوم.

و ایشان در حالی که می خندیدند، باز هم با مهربانی گفتند: "کارهایی که من می کنم که مهم نیست!" و من در حالی که از این همه فروتنی شاعر متحیر بودم گفتم: برای شما مهم نیست؛ اما برای ما مهم ترین و با ارزش ترینِ کارهاست.

تلفن را که قطع کردم به فکر فرو رفتم که چه بسیارند آدم هایی که در واقع هیچ کار با ارزشی نمی کنند، اما هر بار که می بینی شان از فعالیت های مهم شان و گرفتاری های شغلی و اجتماعی شان می گویند تا شاید به این شیوه برای خود اهمیت ایجاد کنند؛ و در مقابل شاعری چنان به نام و پرکار که هر کلام اش نه تنها برای نسل ما چون گوهری ست، که برای آیندگان نیز خواهد ماند، چنان فروتنانه ادعا می کند که کار مهمی انجام نمی دهد.

همین جا بود که پی بردم چرا افرادی می مانند و افرادی حتا در دوران حیات شان، از ذهن ها پاک می شوند!




۲ نظر:

  1. ما خاطره از شبانه می گیریم
    ما خاطره از گریختن در یاد
    از لذت ارمغان در پنهان
    ما خاطره ایم از به نجواها ...

    پاسخحذف
  2. مرسی آرش
    و در ادامه:

    من دوست دارم از تو بگویم را
    ای جلوه ای از به آرامی!
    من دوست دارم از تو شنیدن را
    تو لذت نادرِ شنیدن باش.
    تو از به شباهت، از به زیبایی
    بر دیده ی تشنه ام تو دیدن باش.

    پاسخحذف